Thursday, August 9, 2012

علتی که من جمهوری خواه نمی توانم به رضا پهلوی اعتماد کنم

مدتی هست که دوستان سلطنت طلب  شروع به انتشار یک سلسله مطالبی در نقد جبهه جمهوری خواهان کردن  و این گروه سیاسی را  به دلیل عدم همکاری با رضا پهلوی زیر سوال بردن.. بعضی ها نقد می کنند که چرا جمهوری خواهان هیچ برنامه ای برای  اتحاد با طرفدارن پادشاهی ( بخوانید شخص رضا پهلوی ) ندارن

کسانی که این مساله را مطرح می کنند به یک سری نکات اساسی توجه نمی کنند.. من اینجا قصدم باز کردن تک تک این مسائل نیست... تنها به یکی دو مورد اصلی به طور گذرا اشاره کوتاهی می کنم

مساله اول  ماهیت گروه  سلطنت طلب هست که  در اساس با جمهوری خواهان متفاوت هست.. به فرض اگر در بین گروههای سیاسی مختلف و حتی بین بخش های مختلف جمهوری خواهان حرف از اتحاد سیاسی زده می شه همه اون افراد در یک  پیمانه  سنجیده می شن و کسی ادعای هژمونی طلبی یا تمامیت خواهی نمی کنه چون ماهیت جمهوری خواهی دموکراتیک و بر اساس رای اکثریت هست وکسی نمی تونه ذاتا"  وبه واسطه داشتن یک اسپرم مقدس خودش را  مجزا  از دیگران قرار بده و انتظار داشته باشه همه زیر پرجم و چتر اون جمع بشن
در اردوگاه جمهوری خواهان هیچ شخصیت برجسته ای که ادعای رهبری داشته باشه وجود نداره و این مساله ازنقاط قوت این جریان فکری هست  چون عملا" راه را بر دیکتاتوری یک شخص خاص یا یک جریان خاص می بنده و هر کسی داخل این  جریان فکری ( یعنی جمهوری خواهان) این شانس را داره که بر اساس  لیاقت و تخصص خودش یک بخش از کار را به عهده بگیره و چه بسا رهبری کل جریان را برای مدت مشخصی و محدودی در دست داشته باشه

این  نکته برجسته به هیچ وجه در اردوگاه طرفدارن پادشاهی دیده نمی شه

اما  از این مقدمه که بگذریم
دلایل زیادی برای  عدم اعتماد  جمهوری خواهان به  طرفدارن پادشاهی وجود داره
ایرانی ها در اثر جرینات اجتماعی و سیاسی صد ساله گذشته  آب دیده شدن و به همون نسبت به همه چیز  بی اعتماد و به قول معروف گرگ بارون دیده اند
بزرگترین اشتباه رضا پهلوی و دارو دسته سلطنت طلبان اینه که  در توهمات سال 57 سیر می کنند و هنوز با همون ادبیات خمینی با مردم صحبت می کنند غافل از این که جامعه ایران  فرسنگ ها از اون ادبیات فاصله گرفته ..جمهوری خواهان هم مثل هر قشر دیگه این جامعه  بی تاثیر نبودن و اون ها هم در انتخاب های خودشون برای آینده ایران احساس محدودیت می کنند و شرط عقل اقتضا می کنه و گام هاشون را آهسته و با احتیاط بردارن
به قول معروف مار گزیده از ریسمون سیاه و سفید می ترسه ..این درست مصداق   وضعیت امروز همه گروهای سیاسی ایرانه که شخص رضا پهلوی ساده لوحانه با یک قیافه ظاهر الصلاح و یک مشت واژه های به ظاهر زیبا ولی تو خالی که هیچ تضمین اجرایی ندارن ( از جنس وعده عای سر خرمنی که خمینی داد) سعی در جلب نظر این گروههای سیاسی داره
ولی هر آدم عاقلی به جای نگاه کردن به این واژه ها  به عمل  فعالین سیاسی نگاه می کنه و اینجاست که هر سیاستمداری باید بتونه به درستی از بزنگاه های تاریخی عبور کنه یکی از این بزنگاهها که رضا پهلوی در پیشگاه مردم  مردود شد همون جوابی بود که در مصاحبه اش با شهرام همایون داد که متاسفانه کمتر کسی به این نکته ظریف دقت کرد
شهرام همایون  از رضا پهلوی پرسید آیا دختر شما قرار است که ولیعهد  شما باشد؟
رضا پهلوی  به دوربین خیره شد و با لحن طلبکارانه ای گفت هست
یعنی همین الان هم ولیعهد من هست
این حرف را کسی زد که تا پنج دقیه قبلش مرتب می گفت من کاره ای نیستم و دم از دموکراسی و رای مردم می زد و نقل کلامش این بود که همه چیز را باید مردم انتخاب کنند و با همین یک کلمه جوابی که داد ثابت کرد به اندازه پشیزی برای رای مردم احترام قائل نیست.. و همه پست ها را از قبل برای خودش و اعضای خانوادش ( البته در روئیاها و توهمات سی ساله اش )  تقسیم کرد و دیکتاتوری هست که یک نقاب  از حرف های قشنگ روی   چهره واقعی خودش پنهان کرده
بله آقای پهلوی
  
ما به این خاطر به شما و دار دسته شما اعتماد نداریم
چون هنوز بعد از سی و سه سال  با مردم  صادق نیستید

ما  زبان را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را

No comments:

Post a Comment